با سلام،بنده 26 سال دارم و حدود یک سال ازدواج کردم،و با شوهرم در شهرستان دور از خانوادم زندگی میکنیم،وقتی به شهر خودمون برای تعطیلات میریم حدود یه هفته ای خونه پدرو مادرم میمونیم،اولش ایشون خیلی خوب هستن ولی انگار منتظر یه حرف یا رفتار هستن تا از پدرو مادرم عصبانی شن و عصبانیتشو با دادو بیداد سر من خالی میکنه. حتی دو بار با مادرم دعواش شده،که برای مثال من و همسرم بحثمون شده بود و مادرم از من پرسید چیزی شده؟ و همسرم سر همین عصبی شد و آبروریزی راه انداخت که دختر شما الان همسر منه و من خودم مواظبشم و هر چیزی هست به خودمون مربوطه.حالا با گذشت زمان کینه و حساسیت همسرم به پدرو مادرم بیشتر شده.یه وقتایی هم خوب هست ولی انگار همش منتظره ازشون ناراحت شه،و حتی تو دعواهامون به پدر و مادرم فحشای بد میده،من دیگه خسته شدم چون خیلی دوستشون دارم و حتی جرٲت ندارم از این دوست داشتنشون جلو شوهرم بگم چون بدترمیکنه و حتی دست روم بلند میکنه،پدرو مادرم خیلی برای ما زحمت کشیدن و برای خرید خونه و ماشین پول در اختیار شوهرم قرار دادن ولی اون میگه نمیدادنم برام مهم نبود.هر وقت میخوایم بهشون سر بزنیم همش استرس دارم چون میترسم شوهرم آبروریزی راه بندازه،اون میگه به پدرو مادرت بگو لال شن و در مورد من اظهار نظر نکن،نمیدونم چکار کنم